سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همنشین بى خرد مباش که او کار خود را براى تو آراید و دوست دارد تو را چون خود نماید . [نهج البلاغه]
اندیشه روشن
تحلیل
فیلم گابریل

نام
فیلم : گابریل Gabriel

محصول
2007

کارگردان:
شان ابس (Shane Abbess)

نویسنده:
شان ابس (Shane Abbess)و مت هیلتون تاد (Matt Hylton Todd)

تاریخ
نمایش فیلم: 15 نوامبر 2007

جوایز: 1
نامزدی در جشنواره های گوناگون

محصول
کشور استرالیا

بازیگران:

Andy
Whitfield در نقش Gabriel

Dwaine
Stevenson در نقش Sammael

Samantha
Noble در نقش Jade / Amitiel

Michael
Piccirilli در نقش Asmodeus



 
ما جرای
فیلم
زمین را
ظلمت فرا گرفته است خدا فرشتگانش را فرستاده تا سقوط کرده ها( ظاهرا منظور
فرشتگانی هستند که از دستور خدا تمرد کرده اند) را از بین ببرند و زمینه
ورود نور را به زمین فراهم کنند اما فرشتگان هیچکدام قدرت این کار را
نداشته اند و هر کدام دچار مشکلاتی شده اند آریل(Uriel ) به انسانی معتاد
تبدیل شده  ....

و در مکانی دور از شهر
در ترس و وحشت زندگی می کند آمیتیل (Amitiel) که به صورت زنی در آمده به
اجبار آسمودس(Asmodeus) (1)مجبور شده تا برای ادامه زندگی خود فروشی کند ،
ایتوریل(Ithuriel) که از پیروزی نا امید شده بهترین کار را ساختن نوان خانه
و غذا دادن به بینوایان تشخیص داده ، رافائل (Raphael ) هم زخمی و بیمار
از کانالی زیر زمینی مخفی شده و در آخر اینکه مایکل یا همان
میکائیل(Michael) فرشته مقرب الهی که به زمین آمده بود و اثر از او نیست و
همه گمان می کنند که کشته شده است در این حال خدا برای نجات زمین از نور
آخرین فرشته خود یعنی جبرئیل (گابریل Gabriel) را می فرستد که سقوط کرده ها
را بکشد و نور را به زمین بر گرداند جبرئیل روی زمین می آید و سعی در جمع
کردن نیرو های سابق دارد و تنها چیزی که به آن می اندیشد بر گرداندن دوستان
است و انگار به تطهیر و هدایت دوستان و اصطلاحا برادرانش از برگرداندن نور
هم بیشتر اهمیت میدهد گابریل دوستانش را یکی پس از دیگری می یابد و با
دیدن وضعیت آنها مطمئن میشود که آنها نمی توانند کار موثری انجام دهند پس
خود دست به کار میشود و یکی یکی سقوط کردگان را از بین می برد اما کسی که
به عنوان قوی سر کرده شیاطین یا همان سقوط کردگان است علی رغم نگرانی شدید
دیگران در مقابل او عکس العملی نشان نمیدهد تا جاییکه مورد تهمت واقع می
شود و مجبور میشود یکی از آنها را خوش به قتل برساند بالاخره همه سقوط
کردگان کشته میشوند تا اینکه نوبت به Sammael میرسد وقتی که گابری با او بو
بو می شود متوجه میشود که او همان مایکل یا به عبارت دیگرمیکائیل ملک مقرب
الهی است که تا به حال گمان می کرده اند او مرده است مایکل به گابریل
میگوید من با تو جنگی ندارم تو برادر من هستی من به این دلیل علیه تو
اقدامی نکرده ام که می خواسته ام تو رهبری ما را بر عهده بگیری اما گابریل
سخن او را نمی پذیرد و با او درگیر میشود تا جایی که هر دو نیمه جان و در
حال مرگ کنار هم می افتند وکه به ناگاه مایکل که ادعا کرد بود که با گابریل
جنگ ندارد ادعای خود را ثابت می کند و آن نیمه جان خود را به گابریل هدیه
میدهد و خود می میرد در سکانس پایانی فیلم می بینیم که گابریل بسیار عصبانی
از دست خداوند بر سر خدا فریاد میزند و او را مقصر همه این مسائل میداند و
به تلافی گرفتاری هایی که خدا برای او و برادرانش ایجاد کرده مانند مایکل
سقوط می کندو جهان دوباره در تاریکی فرو میرود

خدا در آنسوی اسمان است
و دخالتی در زندگی بشر ندارد

یکی از تفکرات رایج در
یهود درباره خدا این است که خدا بعد از خلق انسان دیگر توان دخالت در امور
او را ندارد همان طور که در قرآن می فرماید (وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ
اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ
یَداهُ مَبْسُوطَتان‏ یهود گفتند دست خدا بسته است (دیگر تغییری در خلقت
نمی‏دهد و چیزی از عدم به وجود نخواهد آمد) به واسطه این گفتار دروغ دست
آنها بسته شد و به لعن خدا گرفتار گردیدند بلکه دو دست (قدرت و رحمت) او
گشاده است‏ )(2) البته این تفکر در درون مسیحیت هم نفوذ کرده همانن طور که
میدانید مکتب دئیسم (3)هم قائل به چنین تفکراتی هست خوب به هر حال در این
فیلم هم در ابندای فیلم می بینیم که گابریل برای ورود به زمین از هزارن
سیاره بلکه ستاره بلکه کهکشان آن طرف تر عبور می کند تا به زمین برسد به
این ترتیب به مخاطب چنین القاء می شود که خدا با این همه فاصله نمی تواند
در امور خلق دخالت کند

مگر تاریکی چه عیبی
دارد

در این فیلم جهان تاریک
خیلی بدتر از جهانی که هم اکنون در آ» هستیم نمایش داده نمی شود بلکه آنچه
بزرگ نمایی میشود فساد جنسی و آزادی و بی بند باری است که این مورد هم از
نظر به ظاهر متمدنین این زمانه امری منفی تلقی نمی شود و مواردی از قبیل
فقر نا امنی و .... که نمایش داده می شود موارد بسیار جدی نیست و نظیر آن
در حال حاضر در غرب وجود دارد و چیز مهمی نیست انگار سازنده فیلم می خواهد
بگوید حکومت شیطان خیلی هم بد نیست بلکه نسبت به حکومت خدا مزیت هایی هم
دارد و آن هم لذت های ناشی ار آزادی و بی بند و باری و همچنین آرامشی که در
سایه تفرد و تنهایی جهان تاریک وجود دارد است که بسیاری از مردم این مورد
را ( البته به ادعای سازنده فیلم ) می پسندند.

شیطان برای آزادی انسان
میجنگد

در این فیلم می بینیم
مایکل که تمرد کرده چند بار در طول فیلم ادعامی کند که خواستار آزادیست و
خطاب به یکی دیگر از شیاطین می گوید تو برای قدرت می جنگی اما من برای آزدی
ولی مقصودمان یکی استو در نهایت به یک هدف دست می یابیم البته نمی توان بر
این افراد زیاد خرده گرفت چون این فکر از تورات تحریف شده ناشی می شود
انجا که خدا از ترس اینکه بشر به مقام او دست اندازی نکند او را از دانش و
زندگی ابدی محروم می کند اما ابلیس او را به خوردن میوه دانش راهنمایی می
کند و به خاطر این فدا کاری برای انسان است که به این بلا گرفتار میشود (4)
پس این گونه القلء می شود که انگار اینگونه کا تا به حال گفته میشد شیطان
موجود بدی هم نیست بلکه انگار از خدا بر تر است چون خدا میخواهد انسان را
برده خود کند اما شیطان برای آزادی انسان تلاش می کند

خدا شکست می خورد

در سکانس پایانی فیلم
که می توان گفت تمام فیلم زمینه چینی برای رساندن پیام چند دقیقه آخر فیلم
است می بینیم که گابریل می فهمد که مقصر اصلی این جریان خدا است و تصمیم می
گیرد در مقابل برنامه او مقابله کند و جلوی خدا را بگیرد و تر جیح می دهد
که او هم مانند دیگران سقوط کند تا اینکه برگردد و برده خداوند باشد

مگر این شهرات چقدر
جذابند

سازنده فیلم به طرز
ناموفقی قصد دارد احساسات انسانی را قوی و بزرگ جلوه دهند و در بخش های
مختلف فیلم این مفهوم که ( در این جهان چیز هایی حس میشود که در جای دیگر و
سابقا حس نشده بود) این جمله توسط فرشتگان سقوط کرده و مایکل تکرار میشود و
مدام می خواهند شهوات و امیال انسانی را بسیار یزرگ و قوی و موثر جلوه
دهند من با این رفتار این آقایان به یاد آیاتی از قرآن می افتم که شیطان
چگونه زینت ها و شهوات را در برابر انسان زیبا جلوه می دهد (زُیِّنَ
لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساء... مردم ظاهر بین دنیا پرست و
کوته نظر را آرایش حبّ شهوات نفسانی که عبارت از میل به زنها و ....)(قالَ
رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ
لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ آن گاه شیطان گفت: خدایا مرا گمراه کردی من
نیز در زمین (همه چیز را) در نظر فرزندان آدم جلوه میدهم (تا از یاد تو
غافل شوند) و همه‏ی آن‏ها را گمراه خواهم کرد )(5) خداوندا ما را از دست
شیاطین انسی و جنی نجات بده.



1- آسمودس یا همان آسمودس پادشاه بزرگ
شیاطین است در زبان که در تلمود هم نام او برده شده و به زبان عبری( ?????
?‎ Ashmedai ) می باشد

2- سوره مائده آیه 64

3- خداانگاری (به انگلیسی: Deism) این
باور است که خدا وجود دارد و گیتی فیزیکی را خلق کرده‌است ؛ اما در عمکرد
آن مداخله نمی‌کند. خداانگاری مرتبط با فلسفه دینی و جنبشی است که وجود خدا
را از عقل استنتاج می‌کند. خداانگاری درباره این که خدا در خارج از گیتی
چه انجام می‌دهد ، هیچ‌گونه موضع‌گیری نمی‌کند. این برخلاف اصل اعتمادگرایی
در دین‌های اسلام، مسیحیت، زرتشتی و یهودیت است که بر وحی در کتاب‌های
مقدس تکیه می‌کنند.خدا انگاران بیشتر وقایع فراطبیعی را مانند معجزه و
پیشگویی رد می‌کند و معتقد هستند که خدا در زندگی انسان‌ها و قوانین طبیعی
گیتی مداخله نمی‌کند. آن‌چه که آئین‌های سازمان‌دهی‌شده وحی و کتاب آسمانی
می‌نامند خداانگاران تفسیرهای افراد دیگر می‌دانند. به باور خداانگاران
بزرگ‌ترین هدیه‌ای که خدا به انسان داده‌است دین نیست بلکه قدرت استنتاج
است.

خداانگاری در قرن 17 و 18 در دوره
روشنگری به‌ویژه در فرانسه، پادشاهی متحده و ایالات متحده رواج بسیار
یافت.مخصوصا در میان مسیحیانی که نمی‌توانستند مفاهیمی مانند سه‌گانگی خدا،
الهی بودن مسیح، معجزه‌ها، بی خطایی نوشته‌ها یا عصمت وحی را قبول کنند
اما به خدای یکتا اعتقاد داشتند. در ابتدا گروهی خاص تشکیل نشده بود ولی
این بینش بعدها باعث به بوجود امدن آیین‌هایی مانند توحیدگرایی و
جهان‌گرایی توحیدگرا شد و تا امروز به شکل‌های خداانگاری مدرن و خداانگاری
کلاسیک ادامه دارد.( منبع دانش نامه ویکی پدیا)

4- کتاب مقدس سفر پیدایش باب اول

5- سوره آل عمران آیه14

6- سوره حجر آیه 39

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجاهد فرهنگی 89/7/26:: 11:27 عصر     |     () نظر